۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و چهل و دومین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در بیان اوصاف و احوال داود و سلیمان» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ ﴿۱۰﴾
أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۱۱﴾
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ ﴿۱۲﴾
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ ﴿۱۳﴾( سباء 13-10)
و ما داود را از جانب خود فضل و رحمتی عطا کردیم و گفتیم: ای کوهها، با داود هم صدا شوید و ای پرندگان، با داود همصدا شوید. و ما آهن را در دست او نرم و مطیع گردانیدیم(10) و داود را گفتیم که از آهن زره بساز و حلقههای زره را به اندازه و یکشکل گردان و خود و قومت همه به کارهای نیکو پردازید. همانا که من به آنچه میکنید بینا و آگاهم(11) و باد را در خدمت سلیمان نهادیم تا تخت او را صبحگاه به قدر یک ماه و شامگاه به قدر یک ماه حرکت دهد و معادن نفط و قیر را بر وی جاری گردانیدیم و جنّیان را نیز مسخّر وی کردیم که در پیشگاه او به اذن پروردگار کار کنند و هر که از ایشان سر از فرمان ما پیچید او را عذاب آتش جهنم بچشانیم(12) و آن جنِّیان برای سلیمان هرچه میخواست از کاخ و عمارات بلند و معابد عظیم و نقوش و تمثالها و ظروف بزرگ مانند حوضهای آب و دیگهای عظیم که بر زمین کار گذاشته بودند همه را میساختند. پس شما ای آل داود، شکر و ستایش خدا به جای آرید، هر چند که از بندگان من تنها عهده کمی شکرگزار هستند(13).
داود پیامبرِ عشق و موسیقی است و سلیمان شهریار حکمت و حکمیت و حاکمیت است. داستان نود و نه همسر داشتن داود و باز همسر دیگری خواستن که در کتاب مقدس به صراحت و در قرآن به کنایه آمده سخت معروف است و قیل و قال و هیاهوی بسیار در میان مفسّران برانگیخته است مولانا عشق داود را ستایش میکند و زیادهخواهی او را نیز میستاید از اینکه حرص در عشق و دوستی ستوده است و از قول دقوتی در دفتر سوم مثنوی گوید:
همچو داودم نود نعجه مراست
طنع در نعجه حریفم هم بهجاست
در میان بحر اگر بنشستهام
طمع در آب سبو هم بستهام
حرصاندر عشق تو فخر است و جاه
حرص اندر غیر تو ننگ و تباه (مثنوی)
از این رو میتوان گفت که عشق تا به کل نرسد کامل نمیشود و اگر یک نفر از دایره عشق آدمی بیرون باشد هنوز عشق حقیقی حاصل نشده است. عشق ماهیتی است که با نود و نُه درصد به دست نمیآید بلکه معیار آن صد درصد است و از این جهت داود میخواست که یکی بر نود و نُه بیفزاید.
دیگر از کارهای داود زره ساختن اوست که خداوند آهن را در دست او نرم کرده بود. البته این جزء معجزات و کرامات داود نیست بلکه کرامت همه هنرمندان جهان است که در کوره پرآتش عشق هیولای سخت و سنگین آهن را هر صورتی خواهند میبخشند، چنانکه آهنگران قرون وسطی در شرق و غرب با آهن نقشهای هوشربا آفریدهاند و رقصها و حرکات لطیف کردهاند که عقل در آن عاجز میماند و ساختن زره نیز کاری هنرمندانه است که آهن را چون پرنیان ببافند و بر تن کنند چنانکه نرم و لطیف باشد و در برابر تیغ و شمشیر سپر باشد:
پرسیدم: ای پیر خردمند
در این کارگاهها چه بافند
گفت: بیشتر دیبا بافند
و زره داودی نیز در این کارگاهها بافند (شهاب الدین سهروردی)
بخش کوچکی از کتاب مقدس به زبور یا مزامیر حضرت داود اختصاص دارد و آن دعاها و نیایشهای عاشقانهای است که از حضرت داود به جای مانده است و این کتاب کوچک حاوی دانش و بینش فراوانی است که حضرت داود را حاصل بوده است:
لباب قصه بماندست و گفت ممکن نی
نگر به دانش داود و کوتهی زبور (دیوان شمس)
در اینجا یکی از قطعات زبور را که مزمور 91 است به عنوان نمونه عرضه میکنم و خوانندگان صاحبدل، خود به خوان باکرامت مزامیر داود خواهند شتافت:
1. آن کس که به خدای قادر متعال پناه میبرد، زیر سایه او در امان خواهد بود.
2. تنها خداست که پناهگاه من است؛ که خانه امن و امان من است. او پروردگار من است و من بر او توکل دارم.
3. خداوند تو را از هر دام خطرناک خواهد رهانید و تو را از طاعون کشنده نجات خواهد داد.
4. او با بالهای خود تو را در پناه خواهد گرفت و پرهای خود را حفاظ تو خواهد کرد و وعدههای راست و درست او سلاح و حامی تو خواهد بود.
5. تو از بلاهای شب نخواهی ترسید و از خطرات روز بیم نخواهی داشت.
6. طاعونی که در تاریکی راه میرود تو را آزار نخواهد کرد بلایی که در روز نازل میشود بر تو فرود نخواهد آمد.
7. اگر هزار نفر در کنار تو بیفتند و هلاک شوند هیچ شر و آسیبی به تو نخواهد رسید.
8. بلکه تو با چشمهای خود مجازات شریران و بدکاران را خواهی دید.
9. اگر خدا را پناه خود کنی محکمترین پناهگاه را به دست آوردهای.
10. هیچ شری بر تو غالب نخواهد شد و شبح شوم هیچ وبایی بر تو سایه نخواهد افکند.
11. زیرا خداوند به فرشتگان خود فرمان خواهد داد که هر کجا روی از تو حمایت کنند.
12. آنها تو را در دستهای خود خواهند گرفت و نخواهند گذاشت که پای تو به سنگی مجروح شود.
13. تو مار سمی را در زیر پا له خواهی کرد و شیر درنده را از هم خواهی درید و افعی خطرناک لگد تو خواهد شد.
14. خداوند میفرماید: کسانی را که مرا دوست دارند و بر من توکل میکنند نجات خواهم داد.
15. و هرگاه که مرا بخوانند دعای ایشان را مستجاب خواهم کرد و در سختیها کنارشان خواهم بود. آنها را خواهم رهانید و به آنان سربلندی و افتخار خواهم بخشید.
16. من به آنها زندگی طولانی عطا خواهم کرد و عفو و آمرزش خود را نصیب ایشان خواهم ساخت.
معجزه و کرامت دیگر حضرت داود آواز اوست که وقتی نغمه میخواهد سنگها و کوهها و پرندگان به فرمان خدا با او همآواز میشدند و رسیلی میکردند و این نقطه اوج تاثیر موسیقی است. هر پرندهای برای خود نغمهای دارد و هر کوه نیز در برابر امواج صوت بازتابی نشان میدهد که آن را صدا در مقابل ندا، یا پژواک گویند.
با جبال اوّبی امر آمده
هر دو هم آواز و هم پرده شده (مثنوی)
سنایی در قصیده معروف خود خطاب به انسانهای ناخوش آواز که هر عربدهای میکشند و هر صدای ناهنجار از خشم و حرص و غرور از ایشان به گوش میرسد و گمان دارند که کاری نیکو میکنند و صدایی خوش دارند، گوید:
تو را بس ناخوش آواز است لاکن اندر این گنبد
خوش آوازت همی دارد صدای گنبد خضرا
ولی آنگه شوی رسوا که استادی تو را گوید
که با داود پیغمبر رسیلی کن در این صحرا (سنایی)
صدای داود معیار درستی و زیبایی است و در روز قیامت بد آوازان و بدکاران را با او میسنجند و آنها که در زیر گنبد فریبکار این عالم آواز میخوانند و به گوش خودشان خوش میآید وقتی از زیر این گنبد به صحرای قیامت رفتند آنجا از ایشان خواهند خواست با حضرت داود قطعهای اجرا کنند و چقدر مایه رسوایی خواهد بود که صدای ناهنجار خود را در کنار لطیفترین نغمات نهند.
حضرت سلیمان مشهورترین پادشاهان قوم اسرائیل است و در ادبیات به عنوان مظهر قدرت و ثروت و عدالت شناخته شده است. نظامی در مخزن الاسرار گوید: «چون روزگار ستمپیشه و جفاکار است و در آن هیچ گاه دور حکومت به دست سلیمانی نمیافتد. بنابراین پیوسته میبینیم که هر که آدمی است و از شرافت و شکوه انسانی برخوردار است ناچار در دوران ظلم باید مانند پری یا جن که از دیدهها نهان است خود را پنهان دارد»:
چون فلک از عهد سلیمان بریست
آدمی آن است که اکنون پریست (نظامی، مخزن الاسرار)
بنابر روایات، سلیمان را در انگشت خاتمی بوده است که وقتی آن را بر دیو و انسان و پری عرضه میکرد همه در مقابلش صف میکشیدند و هر یک در جای خود قرار میگرفتند.
فصل بهار آمد ببین بستان پر از حور و پری
گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری (دیوان شمس)
این خاتم میتواند رمزی از دانش و فن آوری بشر باشد که هرچه بیشتر آن را عرضه میکند بیشتر قوای طبیعت و نیروهای سرکش مهار او میشوند و در مقابلش صف میکشند و امروز بشر با دانش و فنآوری حیرتانگیز خود از این نگاه تا اندازهای به مقام سلیمانی رسیده است که باد مرکب اوست و معادن و مخازن نفت به دست او در جهان جریان مییابد و همه دیوان که نیروهای سرکش طبیعت هستند به تدریج مهار انسان شدهاند و همان نیروها برای سلیمان قصرها و بناهای باشکوه میسازند و تمثالها و مجسمهها میآفرینند و دیگهای عظیم و پابرجا که میلیونها نفر میتوانند از آن طعام و شراب یابند در جهان به صورت صندوقهای خیریه جهانی بار میگذارند. به گفته مولانا در مثنوی:
خاتم مُلک سلیمان است علم
جمله عالم صورت و جان است علم
خداوند در پایان آیه آخر از این قطعه، آلداود را که سلیمان نیز از آنهاست همه را به شکر و سپاس و قدردانی از نعمتهای الهی فرا میخواند و در پرده از آدمیان شِکوه میکند که چه بسیار کمند بندگان شاکر و سپاسگزار. و در روزگار ما نیز اگر بشریت قدر این نعمتها را نداند و سپاس نگوید و آنها را در جهت افزایش آسایش و راحت و شادی و لذت آدمیان صرف نکند ای بسا که به دست همین نیروهای مهار شده به هلاکت و نابودی خواهد افتاد.
سلیمان همچنین مظهر بهار و اعتدال ربیعی است:
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوشخبر از طرف سبا بازآمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داودی باز
که سلیمان گُل از طرف هوا بازآمد (حافظ )
چو گُل سورا شود بر هوا سلیمانوار
سحر که مرغ درآید به نغمه داود
به باغ تازه کن آیین دین زردشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود (حافظ)
دیوان سلیمان چنانکه اشاره شد نیروهای سرکش درون و بیرون آدمی هستند که در دست پادشاه عادل و مقتدری چون سلیمان همه در خدمت آدمی درمیآیند. دیو درون مسلمان میشود و دیو بیرون با فناوری مهار میگردد.
چون سلیمان شو که تا دیوان تو
سنگ برّند از پی ایوان تو
چون سلیمان باش بی وسواس و ریو
تا تو را فرمان برد حنّی و دیو (مثنوی)
عرفان و فنآوری به هم بسیار نزدیکاند زیرا عرفان نیز مانند فنآوری در کار مهار کردن دیوهاست. دیو حرص اگر در خدمت سلیمان معرفت کار کند، علم و دانش و خیر و آسایش میآفریند و حصر او در این خرج میشود که تمامی افراد جامعه را به نعمت و برکت برساند. همچنین دیوهای دیگری چون انتقام، حسد، عجب، جاهطلبی میتوانند همه در فضای عرفان به نیروهای شاداب و سرزنده و سازنده بدل شوند و عرفان عملی پیوسته در کار همین کیمیاگری است که نفس سرکش را رام کند و قوای اهریمنی او را به نیروهای ملکوتی تبدیل کند.
انتهای پیام